جدول جو
جدول جو

معنی عرق خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

عرق خوردن
(فِ دَ)
نوشیدن عرق. (فرهنگ فارسی معین). نوشیدن باده. خوردن می:
گه عرق خوردم و گه بنگ زدم
تا که تریاکی و الدنگ شدم.
ملک الشعراء بهار (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
عرق خوردن
باده خوردن نوشیدن عرق: گه عرق خوردم و گه بنگ زدم تا که تریاکی و الدنگ شدم. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرب خوردن
تصویر ضرب خوردن
صدمه خوردن، آسیب دیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ خوردن
تصویر چرخ خوردن
چرخیدن، گشتن، گردش، بر گرد خود یا چیزی گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گره خوردن
تصویر گره خوردن
گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو خوردن
تصویر فرو خوردن
خودداری از بروز حالتی مثل خشم یا خنده یا حرف و مانند آن، از میان برداشتن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید
(فَ دَ)
خارج کردن عرق و خوی. معّرق شدن. مثلا\’ گویند آسپرین عرق میآورد. (از یادداشت مرحوم دهخدا) : اندر یاد کردن تدبیرهای عرق آوردن، یعنی تدبیر خوی آوردن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، عرق کردن. خوی کردن:
عرق بر عارضین آرد چو شبنم.
سعدی.
ضحی، عرق آوردن. امطار، عرق آوردن پیشانی کسی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علف خوردن
تصویر علف خوردن
گیاه خوردن، خوردن خوردن علف، غذا خوردن، خوردن طعام (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
گرد آلود شدن: می خورد گرد عبث محمل لیلی در دشت نیست جز عشق تمنای دگر مجنون را. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
گره ایجاد شدن: رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت این قدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا ک (معز فطرت)، ایجاد مشکلی شدن در امری
فرهنگ لغت هوشیار
بلعیدن بحلق فرو بردن، تحمل کردن، یا فرو خوردن خشم (غیظ) خودداری کردن از اظهار آن کظم غیظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب خوردن
تصویر ضرب خوردن
صدمه و آسیب دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ضرربردن ضرر کشیدن ضررکردن: زیان بردن زیان دیدن زیان کردن ضرر کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
شکاف برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرص خوردن
تصویر حرص خوردن
کادیدن خشمیدن عصبانی شدن خشمگین گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرخ خوردن
تصویر چرخ خوردن
چرخ زدن چرخیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره خوردن
تصویر گره خوردن
((~. خُ دَ))
گره به وجود آمدن، کنایه از بروز مشکل و مانع در کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرص خوردن
تصویر حرص خوردن
((حِ خُ دَ))
خشمگین شدن، به خود فشار آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
((تَ رَ. خُ دَ))
شکاف برداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرو خوردن
تصویر فرو خوردن
((فُ خُ دَ))
بلعیدن، به حلق فرو بردن، مجازاً، تحمل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
Crack
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
craquer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
agrietarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
दरार पड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
แตก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
barsten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
rachar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
crepare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
裂开
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
pękać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
тріскатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
reißen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
трескаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترک خوردن
تصویر ترک خوردن
להיסדק
دیکشنری فارسی به عبری